۱۳۹۹/۷/۲۰
این سه مفهوم هرچند همپوشانی هایی دارند، اما در واقع قابل تمایزند، اما به نظر می رسد که – جز در موارد کلی و عام (مثلا در داده پایگاه ها یا بانک های اطلاعاتی، یا در بسترهای عمومی تبادل اطلاعات)- به صورت مطلق قابل اندازه گیری نیستند. تعیین حد و اندازه برای آن ها، در اختیار اطلاع دهنده و پیام دهنده هم نیست. زیرا اطلاعات در گرو معنا، ومعنا در گرو تعبیر و تفسیر و درک گیرندۀ پیام از خود پیام و مضامین و جوانب آن است. این تعبیر و تفسیر و درک نیز از زبان مشترک گیرنده با فرستندۀ پیام، و نیز از توان تفسیری خود گیرندۀ پیام اثر می پذیرد. به عنوان مثال، روانشناسی که از تفسیر گفتارهای بیمار خود، به واکاوی شخصیت او و دریافت پیچیدگی های روانی او توفیق می یابد، در درجه اول باید توان درک گفتارهای بیمار، و در درجه بالاتر، توان تفسیر و تحلیل و تعلیل آن ها را داشته باشد.
این مثال در گستره ای وسیع تر نیز مصداق دارد: وقتی پزشکی (بنا بر علائم، نشانه ها، رفتارها، و …) تشخیص چیزی را می دهد که خود بیمار، ابدا از آن خبر ندارد؛ تحلیلهایی که از یک محتوا یا یک عملیات میشود، و سمت و سوی خاصی برای آن تبیین میگردد؛ زمانی که با تفسیر و تحلیل بخشی از اطلاعات موجود و معلوم، بخش نامعلوم و سری یا ناگفته آشکار میشود؛ هنگامی که بار اطلاعاتی مواد آرشیوی و موزهای مورد توجه قرار میگیرد (با توجه به تعریف موارد آرشیوی: مواردی که در کاربردی متفاوت با کارکرد مورد نظر اولیه مورد استفاده قرار می گیرند)؛ وقتی که بر مبنای رفتار/ گفتار یک شخصیت تاریخی/ سیاسی/ فرهنگی/ ادبی/ … به تحلیل شخصیت او میپردازیم؛ و نیز در دادهکاوی (=استخراج اطلاعات نهان یا الگوها و روابط مشخص در دادهها) آنچه آشکار و استخراج میشود، بر بار اطلاعاتی/ محتوای اطلاعاتی/ ارزش اطلاعاتی موجود، می افزاید و از قبل، قابل بیان نبوده است.
گاهی تعیین اندازۀ این سه مفهوم، در اختیار پیام دهنده است: زمانی که پیام دهنده، به واقع یا بنا بر تصور، از دایرۀ توانی پیام گیرنده در تفسیر و تحلیل پیام ارسالی باخبر است و بنابرهمین خبر، پیام را به گونه ای سازمان می دهد که از حد مورد انتظار، فراتر نرود. این همان اتفاقی است که در زمان آموزش – رسمی یا غیررسمی- روی می دهد.