در آذرماه سال ۱۳۹۳ به موجب قراردادی که با «شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی» «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» بسته شد، نقد و بررسی کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» به من واگذار گردید. بنا به اعلام و درخواست دبیر گروه علوم تربیتی علاوه بر گزارش بررسی، نقد نسبتاً مبسوطی نیز به صورت مقاله تدوین گردید تا در مجله «پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی» به چاپ برسد. این مقاله در آخر اسفند همان سال برای مجله ارسال گردید، اما با وجود اصرار اولیۀ دبیر گروه برای تهیۀ مقاله و قول مساعد برای چاپ، به چاپ نرسید و پس از مدتی علیرغم تماسهای مکرر، پاسخ روشنی دریافت نکردم. مدتی بعد مقاله را برای بررسی و چاپ در «کتاب نقد کلیات» فرستادم، که به دلیل قدیمی بودن کتاب مورد بررسی، از چاپ نقد ارسالی پوزش خواستند. با توجه به استفاده از کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» در برخی گروههای آموزشی، متن بررسی این کتاب در اینجا عرضه میگردد.
نقد و بررسی کتاب «مقدمه ای بر شناخت اسناد آرشیوی»
علیحسین قاسمی
استادیار دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
tvahn@yahoo.com
چکیده:
متخصصان علم اطلاعات پیوند بسیار نزدیکی بین کتابخانه، آرشیو و موزه میبینند. از این منظر، هر سه این نهادها محل نگهداری و سازماندهی اطلاعات است. ازاینرو و نیز با عنایت به استقرار بخشی با عنوان «آرشیو» در بسیاری از کتابخانهها، در مجموعه دروس رشته کتابداری و اطلاعرسانی در کشور، درسی با عنوان «مقدمهای بر آرشیو» ارائه و تدریس میشود که هدف از آن، آشنا کردن دانشجویان با برخی مفاهیم آرشیو و نیز برخی وجوه اشتراک و افتراق کتابخانه و آرشیو است، با این چشمانداز که در آینده حرفهای خود و در صورت اشتغال در بخش آرشیو یک کتابخانه، با استفاده از این آموختهها به تمشیت هرچهبهتر امور واحد خود بپردازند. اما فقدان منابع آموزشی مناسب و تخصصی در موضوع آرشیو، از مواردی بوده که همواره مورد توجه و اسباب زحمت مدرسان درس آرشیو بوده است. کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» که شاید بنا بر همین احساس نیاز تالیف شده از منابع مورد استفاده در دانشگاههای کشور در ارائه درس «مقدمهای بر آرشیو» میباشد. هدف این بررسی، با اذعان به ارزشمندیهای کتاب مذکور و کارآمدیهای آن در ارائه چندینساله این درس به دانشجویان کتابداری، اشاره به کاستیها و حفرههایی خواهد بود که از نویسنده انتظار میرود- بویژه با تکیه بر دانش و تجربه انکارناپذیر خود- آنها را رفع کند.
کلیدواژهها: مقدمه ای بر شناخت اسناد آرشیوی، تألیف، نقد، غلامرضا فدایی
Abstract:
Library professionals see a close relation between library, archives and museum. From their viewpoint, they all are the place for information storage and organization. According to this and due to a department named “archives” situated in many libraries, a course entitled “introduction to archives” is delivered contained in the set of LIS courses in Iran, aiming to get the LIS students introduced with some archives-related concepts and some of commonalities and disparities between library and archives, intending to empower the would-be librarians to better employing their education in well-managing the library archive- if instated in such a workplace. But the absence of specialized and suitable resources on archives has been of the things under continuous consideration of LIS teachers and one of the seen obstacles. “An Introduction to Archival Documents”- possibly authored according to the same felt-needs – is one of the few resources in Persian used in Iran universities in delivering “introduction to archives” course. The present review, respecting its values and efficiencies in delivering the mentioned course through these years and stressing the author’s undeniable knowledge and experience, aims at pointing to the faults and pitfalls expected to get overcome.
Keywords: “An Introduction to Archival Documents”, authored, review, GholamReza Fadaie
نام کتاب: مقدمه ای بر شناخت اسناد آرشیوی
عنوان انگلیسی: An Introduction to Archival Documents
نویسنده: غلامرضا فدایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
ناشر: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران
۲۴۰ صفحه: مصور، جدول، نمونه، نمودار
نوبت چاپ: هفتم/ ۱۳۹۰ در ۱۰۰۰ نسخه (چاپ اول: بهار ۱۳۷۷)
مقدمه
اگر بپذیریم که وظیفه و هدف محوری علم اطلاعات و کتابداری، سازماندهی و دسترسپذیر کردن اطلاعات و منابع اطلاعاتی است، و بویژه با رویکرد نوینی که با تکیه بر مدیریت دانش در جهان رو به گسترش و فراگیری است، قلمرو اطلاعات و منابع اطلاعاتی موردنظر در سازماندهی اطلاعات از حیطه کتابخانهها بسیار فراتر میرود. ازهمینرو، متخصصان علم اطلاعات پیوند بسیار نزدیکی بین کتابخانه، آرشیو و موزه میبینند. از این منظر، هر سه این نهادها محل نگهداری و سازماندهی اطلاعات است. اما آنچه این سه را از یکدیگر متمایز میکند، میزان گزیدگی و نیز تفسیرشدگی اطلاعات اولیه است. شاید به همین دلیل نیز در قلمرو انجمنهای صنفی و علمی شاهد نزدیکی و گاه پیوند این سه عرصه- یعنی کتابداران، آرشیوداران و موزهداران با یکدیگر هستیم. بنا بر این نیاز ادراکشده، و نیز با عنایت به حضور بخشی با عنوان «آرشیو» در بسیاری از کتابخانهها، در مجموعه دروس رشته کتابداری و اطلاعرسانی در کشور، درسی با عنوان «مقدمهای بر آرشیو» ارائه و تدریس میشود. هدف از این درس همانگونه که از نام آن نیز پیداست، آشنا کردن دانشجویان با برخی مفاهیم آرشیو و نیز برخی وجوه اشتراک و افتراق کتابخانه و آرشیو است، با این چشمانداز که در آینده حرفهای خود و در صورت اشتغال در بخش آرشیو یک کتابخانه، با استفاده از این آموختهها به تمشیت هرچهبهتر امور واحد خود بپردازند.
بر این اساس، گمان نمیرود که طراحان این درس بر این نظر بوده باشند که با ارائه یک درس دوواحدی- آن هم به عنوان درس اختیاری- آرشیوداران متخصص پرورش دهند. بنابراین شاید بهتر این باشد که مدرسان این درس با تکیه بر و بر پایه مبانی نظری و آموختههای دانشجویان رشته کتابداری در عرصه عمومی و کلی سازماندهی اطلاعات و مدیریت کتابخانه، به ارائه این درس بپردازند.
اما فقدان منابع آموزشی مناسب و تخصصی در موضوع آرشیو، از مواردی بوده که همواره مورد توجه و اسباب زحمت مدرسان درس آرشیو بوده است. تعداد منابعی که بتوان برای تدریس این درس مورد استفاده قرار داد و به دانشجویان نیز معرفی کرد، حتی به تعداد انگشتان یک دست نیز نمیرسد. کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» نیز شاید بنا بر همین احساس نیاز تالیف شده است. آنچه در این بررسی مورد توجه قرار خواهد گرفت، یقیناً با اذعان به ارزشمندیهای کتاب مذکور و کارآمدیهای آن در ارائه چندینساله این درس به دانشجویان کتابداری خواهد بود. اما با گذر از این سودمندیها، هدف این بررسی اشاره به کاستیها و حفرههایی خواهد بود که از نویسنده انتظار میرود- بویژه با تکیه بر دانش و تجربه انکارناپذیر خود- آنها را رفع کند.
الف. در باره نویسنده: غلامرضا فدایی
سوای آنچه که نگارنده بنا بر آشنایی شخصی با استاد ارجمند جناب آقای دکتر فدایی در ذهن دارد، متاسفانه اطلاعات چندانی در باره پیشینه پژوهشی ایشان از طریق موتورهای معمول جستجو قابل بازیابی نیست. بنا بر آنچه که از معدود منابع قابل دسترسی برمیآید دکتر غلامرضا فدایی (متولد ۱۳۲۴ اراک) پایاننامه دکترای خود با عنوان «بررسی وضعیت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس و ارائه طرحی برای بهینهسازی آن» را در سال ۱۳۷۷ در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد تهران ارائه داد. در مورد مقاطع تحصیلی پایینتر اینگونه برمیآید که ایشان دارای مدرک کارشناسی در زبان انگلیسی از دانشگاه مشهد (۱۳۵۱) و فوق لیسانس مدیریت دولتی، و در حال حاضر با رتبه استادی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است. از جمله اشتغالات قبلی ایشان در ارتباط با موضوع کتاب در دست بررسی میتوان به این موارد اشاره کرد: عضو هیئت تحریریه مجله پژوهشکده اسناد؛ سردبیر مجله تحقیقات کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاهی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران؛ سردبیر فصلنامه تحقیقات اطلاعرسانی و کتابخانههای عمومی؛ عضو کمیته برنامهریزی کتابداری و اطلاعرسانی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ رییس گروه کتابداری و اطلاعرسانی سازمان سمت؛ مشاور رییس سازمان اسناد ملی و رییس پژوهشکده اسناد؛ عضو شورای سیاستگذاری مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ مشاور رییس مجلس و رییس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی؛ مدیر پروژه آرشیو عکس شبکه خبر صدا و سیما؛ رییس کتابخانههای دانشگاه آزاد تهران مرکزی؛ رییس کتابخانه دانشکده مدیریت دانشگاه تهران؛ عضو هیئت تحریریه مجله پژوهشکده اسناد.
از کتابهای ایشان در موضوع آرشیو میتوان به «مدیریت یادمانهها (آرشیو)» (دانشگاه تهران: ۱۳۸۴)، و «آشنایی با نسخ خطی و آثار کمیاب» (سمت: ۱۳۸۶)، و از مقالات ایشان به «اسناد کتابخانه مجلس، ابزاری در خدمت نمایندگان و …» (۱۳۷۸) اشاره کرد. تدریس دروس مرتبط با آرشیو در دورههای کارشناسی و ارشد کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه تهران را نیز باید به این پیشینه افزود.
ب. محتوای کتاب
در این قسمت از بررسی ضمن معرفی مختصر فصلهای مختلف کتاب، به بیان نکات مربوط به هرفصل از نظر محتوا میپردازیم. پیش از ورود به موضوع لازم به ذکر است که با توجه به سخن ناشر («سخن سمت») مندرج در صفحه ماقبل فهرست مطالب، کتاب مورد بررسی «برای دانشجویان رشته کتابداری در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «مقدمات آرشیو» به ارزش ۲ واحد تدوین شده». بنابراین باید در نظر داشت که اولاً کتاب مورد بررسی یک کتاب درسی دانشگاهی است و ثانیاٌ مخاطبان آن را دانشجویان دوره کارشناسی کتابداری تشکیل میدهند و انتظار میرود که دانشجویان مذکور را با مباحث آرشیو در چارچوب دروس کتابداری و اطلاعرسانی آشنا کند. بر این مبنا، نگاه انتقادی این مقاله به محتوای کتاب با سختگیری و دقتنظر بیشتری همراه خواهد بود.
کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» در قالب یک پیشگفتار، ده فصل و پنج پیوست ارائه شده و در پایان کتاب نیز فهرست منابع و مآخذ آمده است. در پیشگفتار دوصفحهای کتاب، نویسنده مختصراً به بیان سابقه آشنایی و تجارب خود در موضوع آرشیو و انگیزه تألیف کتاب، و معرفی مختصر فصول کتاب میپردازد. محتوای فصلهای دیگر کتاب مختصراً از این قرارند: فصل اول با عنوان «سند و مدرک» (ص ۳ تا ۱۲) در تعریف سند، کاربرد سند، و شکلهای گوناگون سند؛ فصل دوم با عنوان «علومی که در پژوهشهای تاریخی نقش دارند» (ص ۱۳ تا ۲۳) در رابطه علوم مختلف با پژوهشهای تاریخی و در نتیجه کاربرد اسناد و آرشیو در این علوم؛ فصل سوم با عنوان «آرشیو، تعریف، تنوع و کاربرد» (ص ۲۴ تا ۵۲) در رابطه و تفاوت بایگانی و آرشیو، ارزش اسناد آرشیوی، تنوع اطلاعات موجود در آنها و نمونههایی از اسناد آرشیوی؛ فصل چهارم با عنوان «تاریخچه آرشیو» (ص ۵۳ تا ۶۹) در پیشینه این پدیده در اروپا، پارهای از کشورهای اسلامی، و ایران؛ فصل پنجم با عنوان «اصول و وظایف آرشیوی» (ص ۷۰ تا ۱۱۱) از جمله در باره تفاوت کتابخانه و آرشیو؛ فصل ششم با عنوان «انواع آرشیو، طبقهبندی و اصطلاحات رایج» (ص ۱۱۲ تا ۱۳۳) در باره شکل، مکان، موضوع، و منشأ تولید انواع آرشیو؛ فصل هفتم با عنوان «پژوهش اسنادی» (ص ۱۳۴ تا ۱۵۷) در موضوع نسخهشناسی و سندخوانی؛ فصل هشتم با عنوان «سازمانها، مؤسسات و انجمنهای آرشیوی» (ص ۱۵۸ تا ۱۷۸) در معرفی چند سازمان آرشیوی داخلی و خارجی؛ فصل نهم با عنوان «آموزش و آرشیو» (ص ۱۷۹ تا ۱۸۷) در اهمیت آموزش آرشیو و آموزش آن در ایران؛ فصل دهم با عنوان «آرشیو در دنیای امروز» (ص ۱۸۸ تا ۲۰۱) از جمله در باره موقعیت آرشیو در ایران؛ پیوستها (ص ۲۰۲ تا ۲۳۶) با ارائه نمونههایی از اسناد و نیز پارهای اطلاعات مفید آرشیوی؛ و سرانجام «منابع و مآخذ» (ص ۲۳۷ تا ۲۴۰).
۱٫ پیشگفتار. پیشگفتار کتاب (در دو صفحه) اطلاعات چشمگیری به خواننده ارائه نمیدهد و بیشتر به یادداشت نویسنده شبیه است که در آن، در صفحه اول به اختصار به روند تالیف کتاب خود اشاره کرده و در صفحه دوم نیز به معرفی بسیار مختصر فصول کتاب پرداخته. نویسنده اعلام میکند که در نگارش اثر خود از منابعی چون «تذکرهالملوک»، «التوسل الی الترسل»، و «تاریخ ایرانیان در زمان ساسانیان» (ص۲ س۲) بهره برده، اما علاوه بر این که به این آثار نیز در متن استناد استاندارد داده نشده، در فهرست منابع پایان کتاب نیز نشانی از این منابع نیامده است.
به علاوه، تاریخ درجشده در پایان پیشگفتار، سال ۱۳۷۴ و تاریخ چاپ کتاب، ۱۳۹۰ است بنابراین مطالب کتاب با یک تأخیر ۱۶ ساله در دسترس خواننده قرار میگیرد و این، با آنچه که در «سخن سمت» یکی از اهداف مهم انقلاب فرهنگی عنوان شده، یعنی «دگرگونی اساسی در دروس علوم انسانی، …بازنگری منابع درسی موجود و تدوین منابع مبنایی و علمی معتبر و مستند» ناهمخوان است. این امر بویژه در رابطه با موضوعات و دروسی اهمیت مییابد که پیوند گریزناپذیری با فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی دارند.
۲٫ فصل اول: سند و مدرک. در ابتدای این فصل (ص ۳) تعاریفی از «سند» و «مدرک» ارائه شده، که برای آغاز سخن و ورود به موضوع بسیار مناسب است. اما در این قسمت دو اشکال دیده میشود: نخست این که برای این تعاریف، استناد داده نشده و بنابراین معلوم نیست که این تعاریف از کجا آورده شده؛ و دیگر این که- با توجه به ماهیت آموزشی کتاب- ارائه برخی جزئیات در تعریفهای ارائهشده برای واژهها (مثلاً «استناد: پشت باز نهادن به سوی چیزی» (س۱۰)) با توجه به عدم کاربرد این معانی در مباحث آرشیوی، ضرورتی ندارد.
در بخشی که با عنوان «سند و رابطه آن با تاریخ و فلسفه» در این فصل آمده، مطالبی ارائه شده که تصور نمیرود کاربردی در آموزش آرشیوداری داشته باشد: این که فلسفه چه نقشی در هویت هر چیز دارد (ص ۴ و ۵)، اتکای تاریخ و فلسفه به یکدیگر (ص ۵)، و رابطه این مباحث با دشواری دسترسی به اسناد در تاریخ ایران (ص ۶) با انتظاری که از دانشآموخته دوره آرشیوداری میرود همخوانی ندارند.
در این فصل، تناقض معنایی مشاهده میشود؛ در بخش «اشکال سند» (ص ۸ تا ۱۰) آمده است: «اسناد مکتوب … چون … برای حفظ روابط جامعه با دستگاههای اداری و حاکمه تهیه و تنظیم شده و میشوند، خالی از شایعه دروغ، تظاهر، اغراض خصوصی و ملاحظهکاریهاست» (ص۹ س۲۲). فارغ از این که چنین سخنی تا چه اندازه پذیرفتنی است، اما دو صفحه بعد (ص ۱۱ س ۳) آمده است: «… در بین اسناد هم، اسناد جعلی فراوان است. حبوبغضها و غرضورزیها و دیگر انگیزههای قومی، قبیلهای، خانوادگی و بیماریهای نفسانی سبب میشده است که اسناد جعلی تهیه شود.»
۳٫ فصل دوم: علومی که در پژوهشهای تاریخی نقش دارند. محتوای این فصل نیز از جمله مطالب کتاب است که در عین سودمندی و افزایش اطلاعات خواننده، ارتباط مستقیمی با موضوع کتاب به عنوان یک کتاب درسی ندارند. این عدم ربط بویژه با توجه به عنوان فصل نمود بیشتری مییابد، که واضح است در قلمرو آموزش آرشیو و آرشیوداری به دانشجویان نیست. مطالبی که بعضاً به صورتی کاملاً اجمالی در این فصل از کتاب به آنها اشاره میشود، گرهی از کار دانشجوی خواننده کتاب نمیگشایند- اگر موجب گرهی در درک مطالب کتاب نشوند؛ مواردی همچون نمونههای زیر، که توضیحی در باره آنها در متن کتاب ارائه نشده:
-«در پالئوگرافی سه زمینه به طور مشخص مطرح شده است که عبارتاند از: زمینه یونانی، زمینه رومی و لاتینی، و زمینه قرون وسطایی مغربزمین و رنسانس» (ص۱۴ س ۱۹)
– «در اروپا مطالعه این سه مقوله» (مطالعه اسامی مکانها، رودها، و افراد) «به دورههایی چون دوره گلیها، لاتینیها، رومیها، ژرمنها، و فرانسویها تقسیم میشود» (ص۱۵ س۷)
– «اطلاعاتی که از مهرها به دست میآید به قدری اهمیت دارد که جای هیچگونه بحث در آن نیست.» (ص۱۹ س۱۵)
۴٫ فصل سوم: آرشیو، تعریف، تنوع و کاربرد. در تعاریفی که در صفحه ۲۵ این فصل در باره آرشیو از «فرهنگ آکسفورد»، «واژهنامه وبستر»، و «لغتنامه فارسی» نقل شده، مرز روشنی میان آرشیو و موزه مشاهده نمیشود. با توجه به همپوشانی موجود از برخی وجوه میان موزه، آرشیو و کتابخانه، و ماهیت آموزشی کتاب، چنین تمایزی ضروری است. مثلاً در تعریف آرشیو از فرهنگ آکسفورد چنین آورده: «۱) مکانی که در آن اسناد عمومی یا سایر مدارک مهم تاریخی نگهداری میشود… ۲) مکان اسناد و مدارک تاریخی حفظشده.» (ص۲۵ س۲-۴)
در این فصل توضیحات مناسبی در باره تفاوت و رابطه بایگانی و آرشیو ارائه میگردد. همچنین نمونههایی از اسناد آرشیوی ارائه شده (صفحات ۳۹ تا ۵۲). در رابطه با این اسناد، چند نکته قابل ذکر است:
الف. در صفحه ۳۷ و ۳۸ برای هر یک از نمونهها، توضیحی آمده است. این توضیحات اگر در زیر هر تصویر درج میشد، کارآیی بیشتری میداشت.
ب. برای نامگذاری تصاویر ارائهشده از «نمونه اول»، «نمونه دوم»، … استفاده شده. این روال با آنگونه که در فصل پنجم عمل شده (نمونه ۱-۵،نمونه ۲-۵، …) متفاوت است. بهعلاوه، این نمونهها تفاوت ماهوی با شکلها (شکل ۱-۵، شکل ۲-۵، .. ) ندارند و معلوم نیست به چه دلیل به سه شیوه متفاوت برای شمارهگذاری تصاویر عمل شده است.
ج. نامگذاری نمونهها نیز بعضاً ابهامآفرین است. مثلاً در رابطه با «نمونه هشتم (الف)» (ص ۴۶) و «نمونه هشتم (ب)» (ص ۴۷)- اولی «سندی مذهبی در خصوص درخواست علما از نخستوزیر وقت مبنی بر رعایت موازین مذهبی» و دومی «دستخط شهید مطهری و مهندس بازرگان در باره دکتر شریعتی» (ص۳۷ س ۲۶)- روشن نیست که چرا این دو نمونه با الف و ب و تحت یک شماره (= هشتم) نامگذاری شدهاند.
د. نمونه نهم در چهار صفحه (صفحات ۴۸ تا ۵۱) به چاپ رسیده. با توجه به ناخوانابودن سند (به دلیل استفاده از خط سیاق، که در توضیح نویسنده نیز به آن اشاره شده- ص ۳۸ س۳) چاپ هر چهار صفحه سند، بیمورد است.
۵٫ فصل چهارم: تاریخچه آرشیو. در برخی از جاهای کتاب، از جمله در فصل چهارم (بخش «آرشیو در قدیم» ص۵۳ تا ۵۵) انبوهی از اطلاعات به صورت چکیده و مجمل و بعضاً مبهم ارائه میشود، که معلوم نیست داشتن این اطلاعات، چه کاربرد آموزشی برای خواننده دارد. به عنوان مثال در صفحه ۵۴ (س ۱۶) آمده است: «در کاخ شاهان ماری واقع در تل حریری نیز بیستهزار لوح به خط میخی به دست آمده که قسمت اعظم آن در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. این آرشیوها، آرشیوهای سیاسی و اقتصادی است که مربوط به سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۴ پیش از میلاد است. امپراتوری هیت چندین هزار لوحه از خشت پخته دارد.» در اینجا گفته نشده که «شاهان ماری» که بودند و چه اهمیتی داشتند و «تل حریری» کجاست و آیا مهم است که این الواح در آنجا نگهداری میشده یا خیر، و نیز «امپراتوری هیت» کجا بوده و چه اهمیتی داشته و این خشتهای پخته حاوی چه اطلاعاتی بوده که از نظر آرشیوی اهمیت دارد؟
مورد دیگر نقص اطلاعات در صفحه ۵۶ (س ۸) است که گفته شده در زمان «فیلیپ اگوست» (سده ۱۲ میلادی) آموختند که «اسناد و مدارک را … در موزه لوور و سپس در برج سنشاپل نگهداری کردند. با توجه به این که موزه لوور در سده هیجدهم میلادی تاسیس شده، برای رفع سوءتفاهم باید نوشته میشد «در کاخ لوور» یا در «ساختمان لوور».
در جای دیگری از این فصل آمده که «در اتحاد جماهیر شوروی اگرچه مخازن جدید واسطه وجود ندارد …» (ص۶۷ س۱۹) و این، باز نشاندهنده کهنگی منابع مورد استفاده در تالیف کتاب مورد بررسی است؛ زیرا این کشور در سال ۱۹۹۱ (۲۴ سال پیش) از هم فروپاشید.
با آن که عنوان آخرین بخش این فصل «امحای اسناد زائد» میباشد، در پایان این بخش و با اشاره به اتحاد جماهیر شوروی، لهستان، فرانسه، انگلستان، بلژیک، و ایران (صفحات ۶۷ و ۶۸) هیچ سخنی از سیاستهای امحا به میان نمیآید و در صفحه پایانی فقط به محدوده زمانی تعیینشده برای نگهداری اسناد در چند کشور مختلف اشاره میشود، بی آن که بحثی در باره دلایل هر مورد و درستی یا نادرستی احتمالی آنها بشود.
در بخش «تاریخ و منابع موجود در باره آرشیو و تشکیلات اداری …» (ص۶۰ تا ۶۲) عمده مطالب نه در باره آرشیو، بلکه در باره تشکیلات اداری حکومتها است. بویژه در صفحه ۶۱ پاراگراف آخر تا پایان این بخش، که ضمن آن به معرفی و نامبردن از «سیاستنامه» خواجه نظامالملک، «رساله مختصر» خواجه نصیرالدین طوسی، «جامع التواریخ» رشیدالدین فضلالله، «نزههالقلوب» حمدالله مستوفی، «التوسل الی الترسل» و «دستور الکاتب فی تعینالمراتب» محمدبن هندوشاه، «ترکستاننامه» بارتولد، «تذکرهالملوک» ابوالفضل بیهقی پرداخته شده، هیچ اشارهای به آرشیو نمیشود و بنابراین ضرورتی برای درج این بخش در کتاب مشاهده نمیگردد.
۶٫ فصل پنجم: اصول و وظایف آرشیوی. در این فصل، در بخش «اصول آرشیوی» و در بحث از ضوابط تقسیمبندی مواد آرشیوی، به گروه، کارتن، پرونده، و مدرک یا سند (ص۷۲ س۱۰ تا ۱۷) و نیز به ردیف، خزانه، قفسه (س۱۸) اشاره میشود؛ اما جز در مورد گروه، مثالی ارائه نشده.
در صفحه ۷۳ دو تصویر با شرح «طریقه نگهداری اسناد» آورده شده که اولاً کیفیت مناسبی ندارندو ثانیاً فناوری مورد استفاده- آنگونه که در عکسها مشاهده میشود- در سطح بالایی نیست، و البته شرحی نیز در باره عکسها در متن داده نشده. همین وضعیت در مورد تصاویر صفحات ۷۶ تا ۹۰ (نمونههای ۱-۵ تا ۱۰-۵) نیز مصداق دارد؛ یعنی توضیحی در باره آنها در متن کتاب داده نشده.
نمودار صفحه ۹۱ در باره «عوامل فساد و زوال در مواد آرشیوی و کتابخانهای» است. نکته مثبت در باره این نمودار، جامعیت آن و نکته منفی در رابطه با آن، این که این نمودار، دچار گسیختگی بخشها است؛ یعنی در واقع از چهار نمودار مجزا تشکیل شده و میبایستی این چهار نمودار با یک عنوان کلیتر به هم متصل میشدند.
مطالب مفیدی در این فصل ارائه شدهاند که البته بعضاً غیرکاربردی هستند و با هدف کتاب مورد بررسی همخوانی ندارند. به عنوان مثال در صفحه ۹۶ (س۴) آمده است که «اوزون رنگ جلد کتاب را از بین میبرد؛ چرم، ژلاتین، چسبهای خمیری و سریش، بویژه در هوای مرطوب، مستعد ترکیب با اوزون هستند.» پس از این مقدمه باید خواننده/ دانشجو و آرشیودار آینده، بیاموزد که در چه محیطها و شرایطی احتمال وقوع این ترکیب بیشتر است و نیز این که برای پرهیز از این ترکیب یا تشدید آن، باید چکار کند. همین کمتوجهی در مورد بحث مربوط به اسیدها (ص۹۶ س۱)، جوهرها (س۶)، عوامل بیولوژیک (ص۹۷ س۵)، قارچها (س۷)، حشرات (س۱۶) نیز تکرار میشود.
شکلهای ۶-۵ تا ۱۰-۵ (ص۹۸ تا ۱۰۰) نمونههایی از عوامل آسیبرسان بیولوژیک را نشان میدهند. اما این تصاویر دارای وضوح کافی نیستند و اشکال دیگرشان این است که با دیدن آنها، خواننده درکی از اندازه احتمالی آنها- در مقایسه با اندازهای که به طور معمول از کتاب در تصور خویش دارد- نمی یابد.
در صفحه ۱۰۱ در توضیح «مرمت» به روشهای مرمت اشاره میشود و بدون توضیح کافی، فقط به ذکر چند نام اکتفا میگردد؛ مانند «مرمت با تیشو و استفاده از چسبهای تکسیکال، نشاسته، سلافاس،.. ، مرمت با کاغذ لمینیشن، مرمت ماشینی». به همین روال، در توضیح «ردهبندی» (۱۰۸) ازجمله آمده است: «در ردهبندی مواد غیرمکتوب مثل فیلم، ویدئو و امثال آن میتوان از روش روسو استفاده کرد. بعضیها در فهرستنویسی فیلم، اسلاید، ویدئو، از روش ردهبندی کتابخانه کنگره هم استفاده میکنند…» اما بجز ارجاع به کتاب «مدیریت آرشیوهای دیداری و شنیداری» هیچ توضیح دیگری در باره این روشها و تفاوتهای موجود در بین آنها داده نمیشود.
تصاویر صفحات ۱۰۲ و ۱۰۳ از معدود تصاویر گویا و روشن کتاب هستند.
۷٫ فصل ششم: انواع آرشیو، طبقهبندی و اصطلاحات رایج. در این فصل در توضیح انواع آرشیو (ص۱۱۴ س۱۲)، به «تقسیمات آرشیوی از نظر مکان» و سپس به «آرشیو منطقهای، ملی، ایالتی و استانی، شهری و قصبهای» اشاره شده. بهتر بود که به جای مکان از عبارت بهتری- مثلاً گستره جغرافیایی زیرپوشش» یا «حوزه جغرافیایی» استفاده میشد.
در دنباله، در توضیح آرشیو منطقهای به «سازمان اسناد فرهنگی آسیا» (ص۱۱۴ س۱۷) اشاره شده. این در حالی است که مورد اشاره، مرکز بوده و نه سازمان؛ و بیشتر یک مرکز فرهنگی بوده و نه آرشیو (اطلاعات بیشتر در اینجا و اینجا).
همچنین در توضیح «آرشیو ملی» آمده است : «در ایران آرشیو ملی زیر نظر سازمان اسناد ملی ایران است» (ص۱۱۴ س۲۱)؛ در حالی که اینگونه نیست و در حال حاضر، آرشیو ملی یکی از معاونتهای «سازمان اسناد و کتابخانه ملی» است (اطلاعات بیشتر در اینجا).
در توضیح «آرشیو ایالتی و استانی» از کبک و مونترال نام برده شده، اما نشانی اینترنتی از آنها ذکر نشده تا خواننده بتواند از طریق وبگاه این آرشیوها با آن ها آشنا گردد.
در توضیح «آرشیو شهری» به «آرشیو تاریخی شهر تهران» (ص۱۱۵ س۱) اشاره شده، بی آن که هیچگونه عکس، نشانی پستی یا اینترنتی از آن ذکر شود.
در توضیح «آرشیو بخش و دهستان» (ص۱۱۵ س۳) نیز بهتر بود نمونههایی ذکر میشد (مثل آرشیوهای «سانتاکلارا» و «چستر»)، که متاسفانه اینگونه نشده است.
در همین فصل ششم در صفحات ۱۲۲ تا ۱۳۲ به توضیح معنای ۲۷ کلمه دشوار که در بسیاری جاهای کتاب مورد استفاده قرار گرفتهاند پرداخته شده. گنجاندن این توضیحات ۷ صفحهای در متن اصلی کتاب به معنای ربط مستقیم آن با محتوای اصلی کتاب است؛ در صورتی که کسب مهارت در اداره یک آرشیو معمولی یک کتابخانه یا سازمان، نیازمند دانستن هیچیک از این اصطاحات نیست و بهتر بود که این توضیحات، به عنوان اطلاعات افزوده در پیوست گنجانده میشد.
۸٫ فصل هفتم: پژوهش اسنادی. جمله آغازین این فصل «پژوهش اسنادی، مقوله تحقیقی جالبی است که عمدتاً مورد توجه تاریخنویسان است» بار دیگر رویکرد تاریخمدار نویسنده را به آرشیو نشان میدهد. به مواردی که در این فصل محل اشکال هستند در دستهبندی اشکالات عمومی اشاره میشود.
۹٫ فصل هشتم: سازمانها، مؤسسات و انجمنهای آرشیوی.
در این فصل، در بخش «سازمانهای آرشیوی در خارج از کشور» به آرشیو انگلستان و ترکیه (ص۱۵۹)، آرشیو سوئد و فرانسه (ص۱۶۰)، آرشیو کانادا (ص ۱۶۱)، و آرشیو هند (ص۱۶۲) اشاره و در باره آنها توضیح داده شده؛ اما چون نشانی اینترنتی این آرشیو ذکر نشده، درنتیجه دسترسی به این آرشیوها ناممکن است.
دیگر این که در برخی موارد، مطالب ارائهشده (که عمدتاً نقلقول از ترجمههای دیگران است) از دقت لازم برخوردار نیستند. مثلاً در مورد آرشیو انگلستان نوشته شده که «این آرشیو به نام پی.آر.او. یا مرکز اسناد عمومی در سال ۱۸۳۷ تأسیس شده …». باید توجه داشت که اولاً «PRO» برابر است با «اداره اسناد عمومی» (Public Records Office)، و ثانیاً ادارهای با این نام (که یک نام عمومی است) مختص انگلستان نیست و در بسیاری نقاط (ازجمله مثلاً در دانشگاه کالیفرنیا چنین ادارهای وجود دارد.
در مورد «سازمان اسناد ملی ایران» (ص۱۶۳) نیز باید گفت که در حال حاضر چنین سازمانی به صورت مستقل وجود ندارد و به موجب مصوبه شورای عالی اداری مبنی بر «ایجاد سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران»، در آن ادغام شده.
در مورد دیگر مراکز آرشیوی کشور (ص۱۷۰ تا ۱۷۸) نیز بدون ذکر نشانی پستی و اینترنتی، تنها به ذکر برخی توضیحات کلی اکتفا گردیده و با توجه به قدیمی بودن اطلاعات، امکانی برای دسترسی به اطلاعات روزآمد در اختیار خواننده گذاشته نشده. در این بین، توضیحات مربوط به «شورای جهانی آرشیو» نیز که یک سازمان غیرکشوری است در همین قسمت (یعنی در بخش «مراکز آرشیوی کشور») درج شده.
۱۰٫ فصل نهم: آموزش و آرشیو. با توجه به هدفی که برای این کتاب در سخن ناشر در ابتدای کتاب آمده (این که «برای دانشجویان رشته کتابداری در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «مقدمات آرشیو» به ارزش ۲ واحد تدوین شده»)، کاربرد این فصل، بویژه قسمت پایانی آن (ص۱۸۴ تا ۱۸۷) برای دانشجویان روشن نیست. انتظار میرود با اطلاعات ارئهشده، دانشجویان با نحوه آموزش تخصصی آرشیو آشنا شوند، نه این که یادداشتهای پراکندهای در این ارتباط در اختیارشان قرار گیرد؛ در حالی که مطالب این فصل، فاقد انسجام هستند. مثلاً در صفحه ۱۸۱ (س۱۱) آمده است «سازمان آرشیو جهانی در سال ۱۹۹۲ کتابی منتشر کرده و در آن …»، بدون این که نام کتاب مذکور آورده شود.
در جای دیگر، در جدول ۱-۹ (ص۱۸۲) با عنوان «آموزش آرشیو در چند کشور»، ازجمله در مورد چین از دورهای نام برده شده که در سطح کارشناسی در سال ۱۹۹۰ برگزار شده و با ۱۱۰۳ استاد تماموقت و ۷۸۱ استاد نیمهوقت، به تربیت ۲۲۸۰ دانشجو پرداخته شده (یعنی با احتساب فقط اساتید تماموقت، نسبت ۲ به ۱ برای دانشجو به استاد). به دلیل این که مرجع و مستندی برای محتوای جدول ارائه نشده، آزمون میزان دقت اعداد و ارقام نیز ناممکن است.
۱۱٫ فصل دهم: آرشیو در دنیای امروز. هرچند در این فصل نیز مطالب سودمندی در موضوع آرشیو ارائه میشوند، اما با توجه به تاریخ تالیف کتاب (۱۳۷۴) عنوان این فصل با مطالب آن، ناهمخوان است. به عنوان مثال، «آمار مقایسهای تعداد سازمانهای آرشیو» (جدول ۱-۱۰ ص۱۹۰) بنا بر استناد خود جدول، در سال ۱۳۶۸ (یعنی ۲۵ سال پیش) تهیه شده.
نکته دیگر، در باره مطالبی است که به نقل از افراد نقل میشوند. این مطالب در صورتی کاربرد مورد انتظار را خواهند داشت که خواننده/ شنونده این مطالب و سخنان بداند که این افراد چه موقعیت و جایگاهی در حوزه موضوعی مورد نظر- و در اینجا، در حوزه موضوعی آرشیو- دارند. اما در حالی که از «سر هیلاری جنکینسون» (ص۱۹۱ س۱۴) یا «مایکل روپر» (ص۱۹۲ س۳) به نقل مطلب پرداخته شده، هیچ توضیحی در باره شخصیت و موقعیت آنان داده نمیشود.
جدول ۲-۱۰ (ص۱۹۳) نیز حاوی «توزیع انواع و میزان استفادهکنندگان از آرشیو و سایر مؤسسات تحقیقاتی در کشور کانادا (ارقام به درصد)» میباشد. اما معلوم نیست که این اعداد و ارقام، بیانگر چه چیزی هستند و درصد چه چیزی را (و در برابر چه چیز دیگری) نشان میدهند.
۱۲٫ پیوستها. تصاویری که در پیوست ۱ («نمونهای از اسناد شامل رقم، مهر، سجع و غیره» ص۲۰۲ تا ۲۲۱) ارائه شده بسیار جالب است؛ بویژه این که در کنار هر تصویر از اسناد، متن سند با حروف معمولی نیز بازنویسی شده تا خواننده امروز بتواند به آسانی از محتوای سند باخبر گردد. اما آنچه در مورد بسیاری از تصاویر مصداق دارد در اینجا نیز مشاهده میشود: هیچ ارجاعی در متن کتاب به پیوستها داده نشده.
اشکال دیگری که در مورد تصاویر پیوستها وجود دارد، نقص در استنادها است. پیوستهای بعدی (پیوست ۲: معرفی کتاب صبحالاعشی فی صناعهالانشا، پیوست ۳: فهرست انتشارات سازمان اسناد ملی ایران …، پیوست ۴: طرحهای پیشنهادی پژوهشکده اسناد…، پیوست ۵: پارهای اطلاعات مفید در زمینه مسائل آرشیوی) نیز کاربردی در رابطه با مطالب کتاب- حتی به عنوان پیوست- ندارند.
۱۳٫ منابع و مآخذ. فهرست منابع کتاب، به ترتیب الفبایی مرتب شده و ابتدا منابع فارسی (ص۲۳۷ تا ۲۳۹) و سپس منابع لاتین (ص۲۴۰) آورده شدهاند. ویژگی مشهود در فهرست منابع علاوه بر قدیمی بودن منابع، نقص بسیاری از اطلاعات کتابشناختی مربوط به هر استناد است. در حالی که هدف از ارائه فهرست منابع آن است که خواننده و محقق دیگر بتواند به سادگی به منبع مورد استفاده در کتاب، دسترسی یابد و بدین منظور از استانداردهای معروف و فراگیری نیز در این رابطه استفاده میشود، برخی از منابع مندرج در فهرست منابع و مآخذ این کتاب فاقد عناصر کتابشناختی لازم هستند. به عنوان نمونه میتوان به مدخلهای زیر اشاره کرد که عیناً نقل میشوند:
«آرشیو انگلستان.»
«اسناد خلیج فارس.»
«ایرانشهر؛ تهران: یونسکو.»
«با شورای جهانی آرشیو آشنا شویم و نیز گنجینه اسناد.»
«برنامهریزی آرشیو در کانادا.»
«بروشور خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، بیتا.»
«گزارش غیرمنتشره سازمان اسناد ملی ایران، بیتا.»
«Encyclopedia Americana; Vol. 1»
ج. اشکالات عمومی کتاب
علاوه بر آنچه که در باره هر یک از فصلها و بخشهای کتاب بیان گردید، برخی از ایرادات و اشکالات در بیش از یک فصل تکرار شدهاند، که بهمنظور پرهیز از اطاله متن، در این قسمت دستهبندی و ارائه میشوند.
۱٫ در انتهای هر فصل، قسمتی با عنوان «سؤالات» آورده شده است. در بهترین حالت، این بخش باید در عین این که ابزاری برای خودآزمایی دانشجو و خواننده کتاب است، به گونهای تنظیم شده باشد که پاسخ آنها تلخیصی از مطالب فصل مربوط به خود را به دست دهد. اما اینگونه نیست و ترکیب این بخش در فصلهای مختلف کتاب، همچون پرسشهای پراکندهای است که یک ممتحن از دانشجویان میپرسد تا به گونهای تصادفی، آموختههای آنان را آزمون کند و بر مبنای اهداف آموزشی و تخصصی کتاب، سودی بر آنها متصور نیست. مثلاً پرسش شماره ۶ صفحه ۳۸ (دو عدد از اسناد نمونه را بازنویسی کنید) از این دست است. با توجه به این که خوانندگان هدف کتاب، دانشجویان کتابداری هستند که میباید نحوه اداره آرشیو را با مطالعه این کتاب بیاموزند، بازنویسی اسناد و آموختن نحوه انجام این کار، کاربردی در عملکرد احتمالی آتی آنان نخواهد داشت. موضوع پرسش دیگری («بایگانی راکد چیست و آیا بایگانی راکدی در کشور میشناسید؟») اساساً در متن مورد بحث قرار نگرفته تا خواننده بتواند با مراجعه به متن کتاب، به آن پاسخ دهد.
۲٫ مواردی از عبارات و نامها، بدون آن که پانوشت داشته باشند، در متن آمدهاند؛ مانند «پادشاهان مروونژین» (ص ۱۱ س ۱۵)؛ «ژاکوب فن رامینگتن» (ص۵۸ س۱۵)؛ «روحانیون فرقه بندیکتن» (ص۵۸ س۱۶)؛ «ام ای. ماسن» (ص۶۳ س۱)؛ «آرشیو انگلستان. … پی.آر.او. یا مرکز اسناد عمومی» (ص۱۵۹ س۱)؛ آرشیو ترکیه. … مدیریت کل اسناد آرشیو» (س۲۶).
۳٫ مواردی از عبارات و نامها دارای پانوشت لاتین، اما بدون ترجمه/توضیح لازم هستند؛ مانند «اکل دشارت» (ص۵۹ س۱)؛ «پابلیک رکورد اکت» (ص۶۷ س۱۳).
۴٫ در مواردی برای عبارات و نامها، توضیحی ارائه شده که نادرست است؛ مانند: «مسئول اداره دولتی» در برابر «Public Record Department» (ص۶۵ س۶) که در اصل به معنای «اداره اسناد دولتی» است؛ «بروکز» در برابر «Brooks» (ص۶۵ س۱۶) که آوانویسی درستتر برای آن «بروکس» است؛ «بخش تنظیم اسناد» در برابر «Record Management Branch» (ص۶۶ س۱۳) که در اصل به معنای «بخش مدیریت اسناد» است.
۵٫ موارد بسیاری از نقص در استناددهی در کتاب به چشم میخورد. مثلاً در پیشگفتار، نویسنده برای منابعی با عنوان «ژانوس»، «آرکیوم» (ص ۱ س۲۱)، «مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی» (س۲۳) و «روشهای پژوهش در تاریخ» (س۲۴) استناد استاندارد نداده؛ یا اعلام کرده که «در ایران وضعیت نگهداری اسناد بسیار نامطلوب بوده است …» (ص۶۸ س۱۴)؛ یا این که «سازمان اسناد ملی ایران فیلمی از وضعیت نگهداری یا بهتر است گفته شود عدم نگهداری اسناد و پروندهها در کشور تهیه کرده …» (ص۶۸ س۱۷) بی آن که استنادی به فیلم مذکور داده شود؛ شکلهای ۴-۶ تا ۷-۶ (ص۱۱۸ تا ۱۲۱) و ۸-۶ تا ۱۱-۶ (ص ۱۲۴ تا ۱۳۰) دارای وضوح مناسب، اما فاقد استناد کامل هستند- یعنی در استناد مندرج در شرح شکلها فقط به نام منبع اشاره شده و شماره صفحه و نیز سال انتشار منبع در این استناد نیامده است. بهعلاوه، در متن کتاب نیز توضیح و ارجاعی در مورد این شکلها نیست؛ «سفرنامه ناصرالدینشاه، سفرهای اول تا سوم» (ص۳۷ س۷) در فهرست منابع پایان کتاب درج نشده.
۶٫ بسیاری از تصاویر درجشده در کتاب فاقد کیفیت و وضوح لازم هستند؛ مانند تصاویر صفحه ۹۴ («تفاوت بین سند مرمتشده و نشده به ترتیب از الف تا ج») و صفحه ۱۰۴ (شکل ۱۵-۵، قبل از مرمت و بعد از مرمت). که نمیتوان تفاوت مورد اشاره را از روی تصاویر تشخیص داد. همچنین، «شکل ۱۱-۵، اتاق ضدعفونی در خلأ» را نشان میدهد، که البته به دلیل عدم وضوح، چیزی از ویژگیهای آن مشخص نیست.
۷٫ در مورد بسیاری از تصاویر، توضیحی در متن داده نشده؛ مانند: شکل ۱-۲ (ص ۱۸) که ربطی به توضیحات ارائهشده در بخش «سکهشناسی» (ص ۱۷) ندارد و صرفاً تصویر پشت و روی چند سکه است؛ شکلهای ۱۱-۵ و ۱۲-۵؛ شکلهای ۴-۶ تا ۷-۶ (ص۱۱۸ تا ۱۲۱) و ۸-۶ تا ۱۱-۶ (ص ۱۲۴ تا ۱۳۰)؛ شکلهای ۱-۱۰ تا ۶-۱۰ (ص ۱۹۴ تا ۱۹۸).
۸٫ مواردی از نگارش نامناسب در کتاب هست؛ مانند: «آرشیو شفاهی یا تاریخ شفاهی یکی از وظایف حساس مراکز آرشیوی است.» (ص۱۰۴ س۹) که بهتر بود در ابتدای جمله، کلمه «حفظ» یا «نگهداری» و مانند آنها ذکر میشد؛ یا «تاریخ شفاهی، عملی است که …» (ص۱۰۴، س۱۰)، در حالی که تاریخ شفاهی، عمل نیست.
۹٫ میزان کاربرد کلمات نامأنوس عربی در متن بسیار زیاد است، در حالی که میتوان به جای آنها از کلمات آسانتر و رایجتری استفاده کرد؛ مانند: «شقوقات» (ص۱۴ س۱۴)؛ طغرا، توقیع، توشیح (ص۳۵ س۲۵)؛ منشآت ادبی و دیوانی، فرامین، امثله، هبهنامه، رقبات، عرصه و اعیانی، عرایض (ص۱۱۶ س۲۳ تا ۲۸)
د. سخن پایانی
کتابی که با عنوان «مقدمهای بر شناخت اسناد آرشیوی» مورد بررسی قرار گرفت حاوی اطلاعات گسترده و ارزشمندی است که در جای خود، نشان از احاطه و اشراف موضوعی نویسنده بر موضوع کتاب دارد. اما این نقطه قوت، نافی کاستیها و بایستههای کتاب مورد بررسی نیست. این امر زمانی اهمیت بیشتری مییایبد که در نظر آوریم کتاب مورد بحث، به عنوان کتاب درسی راهی بازار نشر شده است. بنابراین باید در خاتمه چند مورد را با تأکید بیشتر بیان نمود:
۱٫ استفاده فراوان از نقلقولهای بیکموکاست در تالیف کتاب موجب شده که کتاب بیشتر به یک جزوه درسی شبیه باشد تا یک کتاب درسی تالیفی. این امر البته با توجه به پیشینه نویسنده در تدریس موضوع و نیز مشاغلی که بر عهده داشته، امری قابل پرهیز و اجتناب به نظر میرسد.
۲٫ با توجه به این که هدف از درس «مقدمهای بر آرشیو» در دوره کارشناسی کتابداری و اطلاعرسانی، آماده کردن دانشآموختگان برای اداره آرشیوهای معمول در کتابخانهها و سازمانها است، در بسیاری از موارد چنین به نظر میرسد که مرز بین آرشیو و موزه در این کتاب رعایت نشده است. به عنوان مثال در توضیح «آرشیو از نظر محتوا»، و در ذکر انواع «دیوانیات» به «فرامین، امثله و دستورالعملهای صادره از جانب سلاطین و رجال درجه اول» (ص۱۱۶ س۲۴)، «عرایض، یعنی نامههای دادخواهی و غیره که خطاب به سلطان و مراجع دیگر صادر شده (س۲۸)، «آنچه بر غیرکاغذ ثبت شده چون سنگنبشتهها» (ص۱۱۷ س۵)، و «کتابچههای احصای نفوس» (س۸) اشاره شده است.
۳٫ همانگونه که در مقدمه این مقاله نیز اشاره شد، عده بسیاری از دانشآموختگان رشته کتابداری و اطلاعرسانی (= علم اطلاعات و دانششناسی) در محل کار خود که کتابخانههای عمومی و دانشگاهی است، ملزم به اداره آرشیو این کتابخانهها هستند، که به هر دلیل، فاقد اسنادی از آن نوع که در این کتاب به آنها پرداخته شده میباشند. بر این اساس، این افراد از مطالعه این کتاب به عنوان کتاب پایه برای یک درس دو واحدی، توشه چندانی نخواهند اندوخت.
۴٫ با توجه به جهتگیری گریزناپذیر عرصه فناوری اطلاعات که در آن، محملهای الکترونیکی به سهم چشمگیری دست یافتهاند، کتاب درسی حوزه آرشیو بایستی نگاهی هم به آرشیوهای الکترونیکی، اسناد آرشیوی الکترونیکی، و اشارهای گذرا به برخی چالشهای مرتبط با آن میداشت. بویژه آن که در بسیاری از موارد، آرشیوهای روزنامهها، مجلات، و اسناد متعارف و سنتی به قالب الکترونیکی تبدیل میشوند و حتی آرشیو اسناد رقومیزاد (Digitally-born) یک حوزه بحث قابل اعتنا را تشکیل میدهند.
۵٫ یک کتاب درسی معتبر یا یک منبع مرجع باید دارای واژهنامه و نیز نمایه در انتهای کتاب باشد، که کتاب مورد بررسی فاقد این هر دو میباشد.
۶٫ روانهشدن چاپ هفتم کتاب با فاصله زمانی ۱۳ ساله از چاپ اول، مسئولیت بسیاری از ایرادات وارده به کتاب را که تا اینجا مورد اشاره قرار گرفتند، مستقیماً و بیش از هر کس متوجه ناشر میکند. بدیهی است که ناشر میتوانسته و بایستی علاوه بر رفع اشکالات فراوانی که بویژه در چاپ، حروفچینی، تصاویر بیکیفیت مشهودند، با همکاری نویسنده محترم نسبت به ارتقای کیفیت کتاب نیز اقدام کند. این بیعملی و کوتاهی با مسئولیتها و اهدافی که ناشر در «سخن سمت» در ابتدای کتاب برای خود قائل شده ناهمخوان است. امید که اقدامی در این رابطه صورت گیرد.